داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (5)






گريه پيامبر صلى الله عليه و آله

پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله پيكر فرزندش ابراهيم را به خاك سپرد، چشمانش پر از اشك شد، فرمود: چشم اشك مى ريزد، و دل غمگين است ولى سخنى كه موجب خشم خدا شود، نمى گويم.
سپس پيامبر عليه السلام گوشه اى از قبر را ديد كه به طور كامل درست نشده است ، با دست خود آن را موزون و صاف كرد و آنگاه فرمود: اذا عمل احدكم عملا فليتقن؛ هرگاه يكى از شما كارى را انجام داد، البته آن را محكم و استوار، انجام دهد.

ماجراى حدود الهى

در فتح مكه زنى از قبيله بنى مخزوم مرتكب سرقت شد و از نظر قضايى جرمش محرز گردى . خويشاوندانش ، كه هنوز رسوبات نظام طبقاتى در خلاياى مغزشان به جاى مانده بود، اجراى مجازات را ننگ خانواده اشرافى خود مى دانستند و به تكاپو افتادند بلكه بتوانند مجازات را متوقف سازند. اسامة بن زيد را كه مانند پدرش نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله محبوبيت خاصى داشت - وادار كردند به شفاعت برخيزد. او همين كه زبان به شفاعت گشود، رنگ صورت رسول خدا صلى الله عليه و آله از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب و تشدد فرمود: چه جاى شفاعت است ؟! مگر مى توان حدود قانون خدا را بلااجرا گذاشت ؟
دستور مجازات صادر نمود. اسامه متوجه غفلت خود گرديده و از لغزش ‍ خود عذر خواست و استدعاى طلب مغفرت نمود براى اينكه فكر تبعيض ‍ در اجراء قانون را از مخيله مردم بيرون بنمايد، به هنگام عصر در ميان جمع به سخنرانى پرداخت و ضمن عطف به موضوع روز كردن ، چنين گفت :
اقوام و ملل پيشين دچار سقوط و انقراض شدند، بدين سبب كه در اجراى قانون عدالت ، تبعيض روا مى داشتند. هرگاه يكى از طبقات بالا مرتكب جرم مى شد، او را از مجازات معاف مى كردند، و اگر كسى از زيردستان به جرم مشابه به آن مبادرت مى كرد او را مجازت مى كردند. قسم به خدايى كه جانم در قبضه اوست ! در اجراى عدل درباره هيچ كس فروگذار و سستى نمى كنم اگر چه مجرم از نزديكترين خويشاوندان خودم باشد.

ماه رمضان

حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله چون هلال ماه رمضان را مى ديد روى به قبله مى آورد و دستهاى مبارك را برمى داشت و مى فرمود: بارخدايا! اين ماه را همراه ايمنى و ايمان ، و سلامت و اسلام ، و عافيت شكوهمند و روزى فراوان ، و برطرف شدن دردها بر ما داخل گردان . بارالها! روزه و نماز اين ماه و تلاوت قرآن كريم را در آن ، روزى ما فرما.بار خدايا! از آغاز تا پايان اين ماه را بر ما و غبار آلوده مساز، تا روزه گرفتن و افطار كردنش بر ما پوشيده و نامعلوم بماند و ما را از ارتكاب معصيت در آن به سلامت بدار و از بيمارى و عوارضى كه ما را از روزه گرفتن باز بدارد، سالم گردان.

نماز جماعت

روزى مردى مسلمانى كه همه روز را آبيارى كرده بود، پشت سر معاذبن جبل به نماز ايستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز كرد! آن مرد طاقت ايستادن نداشت و منفردا نماز خود را با پايان رسانيد. معاذ به او گفت : تو نفاق كردى و از صف ما جدا شدى ! رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين ماجرا آگاه گرديد و چنان خشمگين شد كه نظير آن حالت را از او نديده بودند، و به معاذ فرمود: شما مسلمانان را رم مى دهيد و از دين اسلام بيزارشان مى كنيد. مگر نمى دانيد كه در صف جماعت بيماران ، ناتوانان ، سالخوردگان و كاركنان نيز ايستاده اند؟! در كارهاى دسته جمعى بايد طاقت ضعيف ترين افراد را در نظر گرفت ، چرا از سوره هاى كوتاه نخواندى ؟!

مقام دانشجو

صفوان بن عسال گويد: به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله رسيدم . حضرت در مسجد نشسته و بر برد سرخ رنگ خود تكيه زده بود. عرض ‍ كردم : يا رسول الله صلى الله عليه و آله من به طلب علم آمده ام فرمود: اى دانشجو، خوش آمدى . همانا فرشتگان با پر و بال خود دانشجو را فرا گيرند و آن چنان انباشته باشند و هجوم آورند كه برخى بر برخى ديگر سوار شدند، تا به آسمان دنيا رسند، از جهت محبت و دوستى كه به دانشجو و دانش دارند.

قبول زحمت

رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه يكى از اصحاب مشرف شدند. چون غذا آوردند برخى از حاضران از خوردن امتناع كردند و گفتند: روزه داريم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: برادر مسلمانت براى پذيرايى تو قبول زحمت كرده است و تو مى گويى من روزه دارم ، روزه ات را كه مستحبى است بخور، قضاى آن را روز ديگر بگير.
منبع:www.payambarazam.ir